درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
بخش موزیک
بزودی
دیگر امکانات
|
درست است كه صورت ظاهر مسأله اينست كه زن چه بكند ؟ پوشيده بيرون بيايد يا عريان ؟ يعنی آنكس كه مسأله به نام او عنوان میشود زن است ، و احيانا مسأله با لحن دلسوزانهای طرح میشود كه آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محكوم و اسير و در حجاب ؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينكه آيا مرد بايد در بهرهكشی جنسی از زن ، جز از جهت زنا ، آزادی مطلق داشته باشد يا نه ؟ يعنی آنكه در اين مسأله ذی نفع است مرد است نه زن ، و لااقل مرد از زن در اين مسأله ذی نفعتر است . به قول ويل دورانت : " دامنهای كوتاه برای همه جهانيان بجز خياطان نعمتی است " پس روح مسأله ، محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگی و همسران مشروع ، يا آزاد بودن كاميابيها و كشيده شدن آنها به محيط اجتماع است . اسلام طرفدار فرضيه اول است از نظر اسلام محدوديت كاميابيهای جنسی به محيط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع كمك میكند ، و از جنبه خانوادگی سبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقراری صميميت كامل بين زوجين میگردد ، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استيفاء نيروی كار و فعاليت اجتماع میگردد ، و از نظر وضع زن در برابر مرد ، سبب میگردد كه ارزش زن در برابر مرد بالا رود فلسفه پوشش اسلامی فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چيز است . بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی ، و بعضی ديگر جنبه اجتماعی ، و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگيری از ابتذال او . حجاب در اسلام از يك مسأله كلیتر و اساسیتری ريشه میگيرد و آن اينست كه اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری و لمسی و چه نوع ديگر به محيط خانوادگی و در كادر ازدواج قانونی اختصاص يابد ، اجتماع منحصرا برای كار و فعاليت باشد . برخلاف سيستم غربی عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذتجوئيهای جنسی به هم میآميزد ، اسلام میخواهد اين دو محيط را كاملا از يكديگر تفكيك كند اكنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازيم :
1-آرامش روانی نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هيجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای سكس را به صورت يك عطش روحی و يك خواست اشباع نشدنی در میآورد . غريزه جنسی ، غريزهای نيرومند ، عميق و " دريا صفت " است ، هر چه بيشتر اطاعت شود سركشتر میگردد ، همچون آتش كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند ، شعله ورتر میشود . برای درك اين مطلب به دو چيز بايد توجه داشت : 1 - تاريخ همانطوری كه از آزمندان ثروت ياد میكند كه با حرص و آزی حيرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هرچه بيشتر جمع میكردهاند حريصتر میشدهاند ، همچنين از آزمندانی در زمينه مسائل جنسی ياد میكند . اينها نيز به هيچ وجه از نظر حس تصرف تملك زيبا رويان در يك حدی متوقف نشدهاند . صاحبان حرمسراها و در واقع همه كسانی كه قدرت استفاده داشتهاند چنين بودهاند. كريستن سن نويسنده كتاب " ايران در زمان ساسانيان " در فصل نهم كتاب خويش مینويسد : "در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی كه خسرو ( پرويز ) در حرم داشت میبينيم . اين شهريار هيچگاه از اين ميل سير نمیشد دوشيزگان و بيوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند ، به حرم خود میآورد . هر زمان كه ميل تجديد حرم میكرد ، نامهای چند به فرمانروايان اطراف میفرستاد و در آن وصف زن كامل عيار را درج میكرد . پس عمال او هرجا زنی را با وصف نامه مناسب میديدند ، به خدمت میبردند " از اينگونه جريانها در تاريخ قديم بسيار میتوان يافت . در جديد اين جريانها به شكل حرمسرا نيست ، به شكل ديگر است ، با اين تفاوت كه در جديد لزومی ندارد كسی به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات داشته باشد . در جديد به بركت تجدد فرنگی ، برای مردی كه يك صد هزارم پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهرهكشی كند 2-هيچ فكر كردهايد كه حس " تغزل " در بشر چه حسی است ؟ قسمتی از ادبيات جهان عشق و غزل است . در اين بخش از ادبيات ، مرد ، محبوب و معشوق خود را ستايش میكند ، به پيشگاه او نياز میبرد ، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه میدهد ، خود را نياز میبرد ، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه میدهد ، خود را نيازمند كوچكترين عنايت او میداند ، مدعی میشود كه محبوب و معشوق " صد ملك جان به نيم نظر میتواند بخرد ، پس چرا در اين معامله تقصير میكند " از فراق او دردمندانه مینالد اين چيست ؟ چرا بشر در مورد ساير نيازهای خود چنين نمیكند ؟ آيا تاكنون ديدهايد كه يك آدم پول پرست برای پول ، و يك آدم جاهپرست برای جاه و مقام غزلسرائی كرده است ؟ ! آيا تاكنون كسی برای نان غزلسرائی كرده است ؟ چرا هر كسی از شعر و غزل ديگری خوشش میآيد ؟ چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت میبرند ؟ آيا جز اين است كه همه كس آنرا با زبان يك غريزه عميق كه سراپای وجودش را گرفته است منطبق میبيند ؟ چه قدر اشتباه میكنند كسانی كه میگويند يگانه عامل اساسی فعاليتهای بشر عامل اقتصاد است ! بشر برای عشقهای جنسی خود موسيقی خاصی دارد ، همچنانكه برای معنويات نيز موسيقی خاص دارد ، در صورتی كه برای حاجتهای صرفا مادی از قبيل آب و نان و موسيقی ندارد من نمیخواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمیگويم كه حافظ و سعدی و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسی سخن گفتهاند . اين مبحث ، مبحث ديگری است كه جداگانه بايد بحث شود ولی قدر مسلم اينست كه بسياری از عشقها و غزلها عشق و غزلهائی است كه مرد برای زن داشته است . همين قدر كافی است كه بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود ، بلكه يا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در میآيد و يا به صورت عشق و غزل . ما بعدا در اين باره بحث خواهيم كرد كه در چه شرائطی حالت حرص و آز جنسی تقويت میشود و در چه شرائطی شكل عشق و غزل پيدا میكند و رنگ معنوی به خود میگيرد . به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است. روايات زيادی درباره خطرناك بودن غريزهای كه مرد و زن را به يكديگر پيوند میدهد وارد شده است اسلام تدابيری برای تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم برای زنان و هم برای مردان ، تكليف معين كرده است . يك وظيفه مشترك كه برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است : « قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم . . . قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن» خلاصه اين دستور اينست كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند ، نبايد چشم چرانی كنند ، نبايد نگاههای مملو از شهوت به يكديگر بدوزند ، نبايد به قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند . يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اينست كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند . به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانهای كاری نكنند كه موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند. روح بشر فوق العاده تحريك پذير است . اشتباه است كه گمان كنيم تحريك پذيری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگيرد همانطور كه بشر - اعم از مرد و زن - در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملك جاه و مقام سير نمیشود و اشباع نمیگردد ، در ناحيه جنسی نيز چنين است . هيچ مردی از تصاحب زيبا رويان و هيچ زنی از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلی از هوس سير نمیشود و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و هميشه مقرون است به نوعی احساس محروميت . دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بيماريهای روانی میگردد چرا در دنيای غرب اينهمه بيماری روانی زياد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحريكات فراوان سكسی است كه به وسيله جرائد و مجلات و سينماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غير رسمی و حتی خيابانها و كوچهها انجام میشود اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است كه ميل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است . از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچی ، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شكار است و مرد شكارچی . ميل زن به خودآرائی از اين نوع حس شكارچيگری او ناشی میشود . در هيچ جای دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهای بدن نما و آرايشهای تحريك كننده به كار برند . اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود میخواهد دلبری كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد . لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گرديده است اما درباره طغيان پذيری غريزه جنسی و اينكه بر خلاف ادعای افرادی مانند راسل ، غريزه جنسی با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحريك هرگز سير نمیشود و اشباع نمیگردد و همچنين درباره انحراف " چشم چرانی " در مردان و انحراف " تبرج " در زنان ، باز هم بحث خواهيم كرد . 2- استحكام پيوند خانوادگی شك نيست كه هر چيزی كه موجب تحكيم پيوند خانوادگی و سبب صميميت رابطه زوجين گردد ، برای كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر كوشش مبذول شود . و بالعكس هر چيزی كه باعث سستی روابط زوجين و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محيط خانوادگی و در كادر ازدواج مشروع ، پيوند زن و شوهری را محكم میسازد و موجب اتصال بيشتر زوجين به يكديگر میشود فلسفه پوشش و منع كاميابی جنسی از غير همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی اينست كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت كردن او به شمار برود ، در حالی كه در سيستم آزادی كاميابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتيجه كانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پايهگذاری میشود علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقت به آنان پيشنهاد میشود ، جواب میدهند كه حالا زود است ، ما هنوز بچهايم ، و يا به عناوين ديگر از زير بار آن شانه خالی میكنند همين است . و حال آنكه در قديم يكی از شيرينترين آرزوهای جوانان ازدواج بود . جوانان پيش از آنكه به بركت دنيای اروپا كالای زن اينهمه ارزان و فراوان گردد ، " شب زفاف را كم از تخت پادشاهی " نمیدانستند ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همين دليل زوجين يكديگر را عامل نيكبختی و سعادت خود میدانستند ، ولی امروز كامجوئيهای جنسی در غير كادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دليلی برای آن اشتياقها وجود ندارد معاشرتهای آزاد و بیبند وبار پسران و دختران ، ازدواج را به صورت يك وظيفه و تكليف و محدوديت در آورده است كه بايد آن را با توصيههای اخلاقی و يا احيانا - چنانكه برخی از جرائد پيشنهاد میكنند - با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد تفاوت آن جامعه كه روابط جنسی را محدود میكند به محيط خانوادگی و كادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی كه روابط آزاد در آن اجازه داده میشود اينست كه ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت ، و در اجتماع دوم آغاز محروميت و محدوديت است . در سيستم روابط آزاد جنسی ، پيمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم اسلامی به محروميت و انتظار آنان پايان میبخشد سيستم روابط آزاد اولا موجب میشود كه پسران تا جائی كه ممكن است از ازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی كه نيروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد ، اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احيانا برای خدمتكاری و كلفتی بخواهند ، و ثانيا پيوند ازدواجهای موجود را سست میكند و سبب میگردد به جای اينكه خانواده بر پايه يك عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادی و محدوديت ببيند و چنانكه اصطلاح شده است يكديگر را زندانبان بنامند وقتی پسر يا دختری میخواهد بگويد ازدواج كردهام ، میگويد برای خودم زندانبان گرفتهام . اين تعبير برای چيست ؟ برای اينكه قبل از ازدواج آزاد بود هر كجا بخواهد برود ، با هر كس بخواهد بر قصد ، بلاسد ، هيچكس نبود كه بگويد بالای چشمت ابرو است . ولی پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است ، اگر يك شب دير به خانه بيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار میگيرد كه كجا بودی ؟ و اگر در محفلی با التهاب با دختری بر قصد ، همسرش به او اعتراض میكند . واضح است كه روابط خانواده در چنين سيستمی تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است . بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند كه جلوگيری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمينان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشكال ، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پيشنهاد كردهاند ، در صورتی كه مسأله ، تنها پاكی نسل نيست . مسأله مهم ديگر ايجاد پاكترين و صميمیترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگی و اتحاد كامل در كانون خانواده است . تأمين اين هدف وقتی ممكن است كه زوجين از هرگونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن ديگر نداشته باشد و زن نيز در صدد تحريك و جلب توجه كسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعيت هر نوع كاميابی جنسی در غير كادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعايت گردد به علاوه ، زنی كه تا اينجا پيش رفته است كه به پيروی از امثال راسل و تقليد از صاحبان مكتب " اخلاق نوين جنسی " با داشتن همسر قانونی ، عشق خود را در جای ديگر جستجو میكند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود ، چه اطمينانی هست كه به خاطر همسر قانونی كه چندان مورد علاقهاش نيست وسائل ضد آبستنی به كار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسر قانونی نبندد . قطعا چنين زنی مايل است كه فرزندی كه به دنيا میآورد از مرد مورد علاقهاش باشد نه از مردی كه فقط به حكم قانون همسر او است و الزاما به حكم قانون نبايد از غير او آبستن بشود . همچنان مرد نيز طبعا علاقهمند است كه از زن مورد عشق و علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی كه با زور قانون به او پيوند كردهاند . دنيای اروپا عملا نشان داده است كه با وجود وسائل ضد آبستنی ،آمار فرزندان غير مشروع وحشتآور است
3- واری اجتماع كشانيدن تمتعات جنسی از محيط خانه به اجتماع ، نيروی كار و فعاليت اجتماع را ضعيف میكند . برعكس آنچه كه مخالفين حجاب خردهگيری كردهاند و گفتهاند : " حجاب موجب فلج كردن نيروی نيمی از افراد اجتماع است " بی حجابی و ترويج روابط آزاد جنسی موجب فلج كردن نيروی اجتماع است آنچه موجب فلج كردن نيروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنين چيزی وجود ندارد . اسلام نه میگويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه میگويد حق تحصيل علم و دانش ندارد - بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن و مرد دانسته است - و نه فعاليت اقتصادی خاصی را برای زن تحريم میكند . اسلام هرگز نمیخواهد زن بيكار و بيعار بنشيند و وجودی عاطل و باطل بار آيد پوشانيدن بدن به استثناء وجه و كفين مانع هيچگونه فعاليت فرهنگی يا اجتماعی يا اقتصادی نيست . آنچه موجب فلج كردن نيروی اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوئيهای شهوانی است آيا اگر پسر و دختری در محيط جداگانهای تحصيل كنند و فرضا در يك محيط درس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچگونه آرايشی نداشته باشند بهتر درس میخوانند و فكر میكنند و به سخن استاد گوش میكنند يا وقتی كه كنار هر پسری يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالای زانو نشسته باشد ؟ آيا اگر مردی در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با قيافههای محرك و مهيج زنان آرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعاليت میشود يا در محيطی كه با چنين مناظری روبرو نشود ؟ اگر باور نداريد از كسانی كه در اين محيط كار میكنند بپرسيد . هر مؤسسه يا شركت يا ادارهای كه سخت مايل است كارها به خوبی جريان يابد ، از اين نوع آميزشها جلوگيری میكند . اگر باور نداريد تحقيق كنيد حقيقت اينست كه اين وضع بی حجابی رسوا كه در ميان ما است و از اروپا و آمريكا هم داريم جلو میافتيم از مختصات جامعههای پليد سرمايهداری غربی است و يكی از نتائج سوء پول پرستیها و شهوترانيهای سرمايهداران غرب است ، بلكه يكی از طرق و وسائلی است كه آنها برای تخدير و بی حس كردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرف كننده اجباری كالاهای خودشان به كار میبرند " اطلاعات " 47 / 9 / 5 گزارشی از اداره كل نظارت بر مواد خوردنی ، آشاميدنی ، آرايشی نقل كرده است . درباره لوازم آرايش چنين مینويسد : " تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيك ، سرخاب ، كرم ، پودر ، سايه چشم برای مصرف خانمها وارد شده است . از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است . در اين مدت به 1650 قوطی و 2500 دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژلب ، 2280 عدد صابون لاغری ، 2280 آمپول آرايشی اجازه ورود داده شده است . البته بايد 3100 عدد سايه چشم و 2400 خط چشم را نيز به آن اضافه كرد " آری بايد زن ايرانی به بهانه " تجدد " و " تقدم " و " مقتضيات زمان " هر روز و هر ساعت با وسائلی كه در دنيای سرمايهداری تهيه میشود خود را در معرض نمايش بگذارد تا بتواند چنين مصرف كننده لايقی برای كارخانههای اروپائی باشد . اگر زن ايرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و يا برای حضور در مجالس اختصاصی زنان بيارايد ، نه مصرف كننده لايقی برای سرمايهداران غربی خواهد بود و نه وظيفه و مأموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف اراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعی ، به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد در جامعههای غير سرمايهداری با همه احساسات ضد مذهبی كه در آنجا وجود دارد كمتر شنيده میشود كه چنين رسوائيها به نام آزادی زن وجود داشته باشد
4- ارزش و احترام زن قبلا گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد . از نظر مغز و فكر نيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است . زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ، ولی زن از طريق عاطفی و قلبی هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت كرده است . حريم نگهداشتن زن ميان خود و مرد يكی از وسائل مرموزی بوده است كه زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند . اسلام مخصوصا تأكيد كرده است كه زن هر اندازه متينتر و با وقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را در معرض نمايش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه توصيه میكند زنان خود را بپوشانند میفرمايد : " « ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين »" . يعنی اين كار برای اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمیدهند بهتر است ، و در نتيجه دور باش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر میگردد
حريم عفاف آيه 59 - 60 سوره احزاب چنين است : " « يا ايها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما ( 59 ) لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا (60) »] ترجمه : ای پيغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنين بگو كه جلبابهای ( روسريها ) خويش را به خود نزديك سازند . اين كار برای اينكه شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند نزديكتر است و خدا آمرزنده و مهربان است اگر منافقان و بيمار دلان و كسانی كه در شهر نگرانی به وجود میآورند ، از كارهای خود دست بر ندارند ما ترا عليه ايشان خواهيم برانگيخت . در آنوقت فقط مدت كمی در مجاورت تو خواهند زيست در اين آيه دو مطلب را بايد مورد دقت قرار داد : يكی اينكه جلباب چيست و نزديك كردن آن يعنی چه ؟ ديگر اينكه آنچه به عنوان علت و فايده اين دستور ذكر شده كه : " شناخته شوند و مورد آزار واقع نشوند " چه معنی دارد ؟ اما مطلب اول : در اينكه جلباب چه نوع لباسی را میگويند ، كلمات مفسرين و لغويين مختلف است و به دست آوردن معنای صحيح كلمه دشوار میباشد در المنجد مینويسد : " الجلباب : القميص او الثوب الواسع " ( يعنی جلباب پيراهن يا لباس گشاد است ( در مفردات راغب كه كتاب دقيق و معتبری است و مخصوص شرح لغتهای قرآن نگاشته شده است میگويد : " الجلابيب : القمص و الخمر " ( يعنی پيراهن و روسری ) قاموس میگويد : " و الجلباب كسرداب و سنمار : القميص و ثوب واسع للمرأه دون الملحفة او ما تغطی به ثيابها من فوق كالملحفة ، او هو الخمار . يعنی جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامه گشاد و بزرگ كوچكتر از ملحفه و يا خود ملحفه ( چادر مانند ) كه زن به وسيله آن تمام جامههای خويش را میپوشد ، يا چارقد " در لسان العرب مینويسد : " الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرأه رأسها و صدرها . يعنی جلباب جامهای است از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر . زن به وسيله آن سر و سينه خود را میپوشاند " عبارت " كشاف " نيز قريب به همين است . و در تفسير مجمع البيان آنجا كه لغت را معنی میكند میگويد : " الجلباب خمار المرأه الذی يغطی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة يعنی جلباب عبارت است از روسری ای كه در موقع خروج از منزل به كار برده میشود و سر و صورت را با آن میپوشانند " ولی ضمن تفسير آيه میگويد : " ای قل لهولاء فليسترن موضع الجيب بالجلباب و هو الملائة التی تشتمل بها المرأه يعنی مقصود اينست كه با روپوشی كه زن به خود میگيرد محل گريبان را بپوشاند " بعد میگويد : " و گفته شده است كه جلباب همان چارقد است و مقصود آيه اينست كه زنان آزاد در وقت بيرون رفتن پيشانيها و سرها را بپوشانند " چنانكه ملاحظه میفرمائيد معنی جلباب از نظر مفسران چندان روشن نيست آنچه صحيحتر به نظر میرسد اينست كه در اصل لغت ، كلمه جلباب شامل هر جامه وسيع میشده است ، ولی غالبا در مورد روسريهائی كه از چارقد بزرگتر و از ردا كوچكتر بوده است به كار میرفته است . ضمنا معلوم میشود دو نوع روسری برای زنان معمول بوده است : يك نوع روسريهای كوچك كه آنها را خمار يا مقنعه میناميده اند و معمولا در داخل خانه از آنها استفاده میكردهاند . نوع ديگر روسريهای بزرگ كه مخصوص خارج منزل بوده است اين معنی با رواياتی كه در آنها لفظ جلباب ذكر شده است نيز سازگار است ، مانند روايت عبيدالله حلبی كه در تفسير آيه 61 سوره نور نقل كرديم مضمونش اين بود كه در مورد زنان سالخورده جايز است خمار و جلباب را كنار بگذارند و نگاه به موی آنها مانعی ندارد . از اين جمله فهميده میشود كه جلباب وسيله پوشانيدن موی سر بوده است همچنين در روايات ديگر در كافی ( 1 ) در تفسير همان آيه وارد شده است كه حضرت صادق عليه السلام میفرمايد : " « الخمار و الجلباب اذا كانت المرأه مسنة » " يعنی وقتی زن سالخوردهای باشد جايز است چارقد و روسری را زمين بگذارد بنابراين مقصود از نزديك ساختن جلباب ، پوشيدن با آن میباشد ، يعنی وقتی میخواهند از خانه بيرون بروند روسری بزرگ خود را با خود بردارند البته معنی لغوی نزديك ساختن چيزی ، پوشانيدن با آن نيست بلكه از مورد ، چنين استفاده میشود . وقتی كه به زن بگويند جامه ات را به خود نزديك كن مقصود اينست كه آن را رها نكن ، آنرا جمع و جور كن ، آنرا بی اثر و بی خاصيت رها نكن و خود را با آن بپوشان استفاده زنان از روپوشهای بزرگ كه بر سر میافكندهاند دو جور بوده است : يك نوع صرفا جنبه تشريفاتی و اسمی داشته است همچنانكه در عصر حاضر بعضی بانوان چادری را میبينيم كه چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشريفاتی دارد . با چادر هيچ جای بدن خود را نمیپوشانند ، آنرا رها میكنند . وضع چادر سركردنشان نشان میدهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از اينكه مورد بهرهبرداری چشمها قرار بگيرند ابا و امتناعی ندارند . نوع ديگر برعكس بوده و هست : زن چنان با مراقبت جامههای خود را به خود میگيرد و آنرا رها نمیكند كه نشان میدهد اهل عفاف و حفاظ است . خودبخود دورباشی ايجاد میكند و ناپاكدلان را مأيوس میسازد . بعدا خواهيم گفت كه تعليلی كه در ذيل جمله آمده است مؤيد همين معنی است و اما مطلب دوم يعنی بحث در علتی كه برای اين دستور ذكر شده است : مفسرين گفتهاند : گروهی از منافقين ، اوائل شب كه هوا تازه تاريك میشد ، در كوچه ها و معابر مزاحم كنيزان میشدند . البته برای كنيزان چنانكه قبلا گفتيم پوشانيدن سر واجب نبوده است . گاهی از اوقات اين جوانان مزاحم و فاسد ، متعرض زنان آزاد نيز میشدند و بعد مدعی میشدند كه ما نفهميديم آزاد زن است و پنداشتيم كنيز است . لذا به زنان آزاد دستور داده شد كه بدون جلباب يعنی در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارج نشوند تا كاملا از كنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرار نگيرند بيان مذكور خالی از ايراد نيست ، زيرا چنين میفهماند كه مزاحمت نسبت به كنيزان مانعی ندارد و منافقين آن را به عنوان عذری مقبول برای خود ذكر میكرده اند ، در حالی كه چنين نيست . اگر چه پوشانيدن موی سر بر كنيزان واجب نبوده است ، شايد رمز آن هم اين بوده كه وضع كنيز معمولا جالب و تحريك آميز نيست و مورد رغبت كسی واقع نمیشود و به علاوه كارشان خدمت بوده چنانكه قبلا اشاره كرديم ، ولی در هر حال اين مزاحمتها حتی در مورد كنيزان نيز گناه محسوب میشده است و منافقين نمیتوانستهاند كنيز بودن را عذر خود قلمداد كنند احتمال ديگری كه در معنای اين جمله داده شده اين است كه وقتی زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعايت كند ، افراد فاسد و مزاحم ، جرأت نمیكنند متعرض آنها شوند بنا به احتمال اول معنی جمله : " « ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين » " اينست كه بدينوسيله شناخته میشوند كه آزادند نه كنيز ، پس مورد آزار و تعقيب جوانان قرار نمیگيرند . ولی بنا به احتمال دوم معنی جمله اينست كه بدينوسيله شناخته میشوند كه زنان نجيب و عفيف میباشند . و بيمار دلان از اينكه به آنها طمع ببندند چشم میپوشند زيرا معلوم میشود اينجا حريم عفاف است ، چشم طمع كور ، و دست خيانت كوتاه است در اين آيه حدود پوشش بيان نشده است . از اين آيه نمیتوان فهميد كه آيا پوشيدن چهره لازم است يا نه ؟ آيهای كه متعرض حدود پوشش است آيه 31 سوره نور است كه قبلا درباره آن بحث شد مطلبی كه از اين آيه استفاده میشود و يك حقيقت جاودانی است اينست كه زن مسلمان بايد آنچنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينی و پاكی از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود ، و در اينوقت است كه بيمار دلان كه دنبال شكار میگردند از آنها مأيوس میگردند و فكر بهرهكشی از آنها در مخيلهشان خطور نمیكند . میبينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان میگردند . وقتی كه به آنها اعتراض میشود كه چرا مزاحم میشوی ؟ میگويند اگر دلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمیآيد اين دستور كه در اين آيه آمده است مانند دستوری است كه در بيست و پنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است : " « فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی قلبه مرض »" يعنی در سخن گفتن رقت زنانه و شهوتآلود كه موجب تحريك طمع بيمار دلان میگردد به كار نبريد . در اين دستور ، وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان میكند و در آيه مورد بحث ، دستور وقار در رفت و آمد را ما قبلا گفتيم كه حركات و سكنات انسان گاهی زباندار است . گاهی وضع لباس ، راه رفتن ، سخن گفتن زن معنی دار است و به زبان بیزبانی میگويد دلت را به من بده ، در آرزوی من باش ، مرا تعقيب كن . گاهی برعكس با بیزبانی میگويد دست تعرض از اين حريم كوتاه است به هر حال آنچه از اين آيه استفاده میشود اينست نه كيفيت خاصی برای پوشش . از نظر كيفيت پوشش فقط آيه 31 سوره نور است كه مطلب را بيان میفرمايد و با توجه بدينكه اين آيه بعد از آيه سوره نور نازل شده است میتوان فهميد كه منظور از " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" اينست كه دستور قبلی سوره نور را كاملا رعايت نمايند تا از شر آزار مزاحمان راحت گردند در آيه قبل از اين آيه میفرمايد : " « و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا » " يعنی آنانكه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار میرسانند بهتان و گناه بزرگی مرتكب میگردند . اين آيه رسما به كسانی پرخاش میكند كه مردان و زنان مسلمان را آزار میرسانند . بلافاصله به زنان دستور میدهد كه در رفتار خود وقار و سنگينی را كاملا رعايت كنند تا از آزار افراد مزاحم مصونيت پيدا كنند . توجه بدين آيه ، بهتر به فهم مقصود آيه مورد بحث كمك میكند مفسران غالبا هدف جمله " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" را پوشانيدن چهره دانستهاند ، يعنی اين جمله را كنايه از پوشيدن چهره دانسته اند مفسران قبول دارند كه مفهوم اصلی " يدنين " پوشانيدن نيست اما چون غالبا پنداشته اند كه اين دستور برای باز شناخته شدن زنان آزاد از كنيزان بوده است ، اينچنين تعبير كرده اند . ولی ما قبلا گفتيم كه اين تفسير صحيح نيست . به هيچ وجه قابل قبول نيست كه قرآن كريم فقط زنان آزاد را مورد عنايت قرار دهد و از آزار كنيزان مسلمان چشم بپوشد . آنچه عجيب به نظر میرسد اينست كه مفسرانی كه در اينجا چنين گفته اند غالبا همانها هستند كه در تفسير سوره نور با كمال صراحت گفته اند كه پوشانيدن چهره و دو دست لازم نيست و آنرا امر حرجی دانسته اند ، از قبيل زمخشری و فخررازی . چطور شده است كه اين مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشده اند و ادعای منسوخيت آيه نور را هم نكرده اند حقيقت اينست كه اين مفسران تناقضی ميان مفهوم آيه نور و آيه احزاب قائل نبوده اند . آيه نور را يك دستور كلی و هميشگی میدانسته اند خواه مزاحمتی در كار باشد يا نباشد ولی آيه سوره احزاب را مخصوص موردی میدانسته اند كه زن آزاد يا مطلق زن مورد مزاحمت افراد ولگرد قرار میگرفته است نكته ای از آيه مورد بحث استفاده میشود ، و آن اينست كه افرادی كه در كوچه ها و خيابانها مزاحم زنان میگردند ، از نظر قانون اسلام مستحق مجازات سخت و شديدی میباشند . تنها مثلا آنها را به كلانتری جلب كردن و تراشيدن سر آنها كافی نيست . بسيار سختتر بايد مجازات شوند . قرآن میفرمايد : " « لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا »" يعنی اگر اينها دست از عمل زشت خود بر ندارند ترا فرمان میدهيم كه به آنها حمله بری كه ديگر جز اندكی در پناه تو نخواهند بود . حداقل آنچه از اين آيه مفهوم میشود تبعيد آنها از جامعه پاك اسلامی است . جامعه ، هر اندازه برای عفاف و پاكی احترام بيشتری قائل باشد برای خائنان مجازات شديدتری قائل میشود ، و عكس آن. نظام حقوق زن در اسلام،شهيد مطهری
نظرات شما عزیزان: مربوط به موضوع : <-CategoryName->
نویسنده گروه فرهنگی حجاب فاطمی در دو شنبه 21 بهمن 1392
|
|
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسبها
|